Screenshot (20)

واقعیت مجازی درمانی و اختلال وسواسی جبری

با انتشار DSM-5 در سال 2013 اختلال وسواس فکری عملی (OCD) به عنوان تشخیصی جدا از اختلالات اضطراب طبقه­‌بندی شد. بخش تشخیصی جدید شامل زیرمجموعه‌­ای از اختلالات مرتبط مانند اختلال Body Dismorphic disorder، Hoarding disorder، Trichotillomania، Excoriation disorder و بسیاری دیگر از وضعیت­‌های مرتبط با OCD شد. OCD همچنین در ICD10 به عنوان اختلالی جدا و دسته­‌بندی منحصر به فرد قرار گرفته است.

با توجه به تعاریف DSM5، OCD با تشریفات رفتاری (Behavioral Rituals) و ذهنی توصیف می‌­شود که به عنوان تلاشی برای اجتناب یا پوشاندن ترس از فکر یا تصویر یا تکانه خاصی توسط فرد مورد استفاده قرار می­‌گیرند. معمولا افراد مبتلا به این اختلال، تحت تاثیر اضطراب فزاینده‌­ای در مواجهه با مسائل روزمره زندگی قرار می­‌گیرند و برای دوری از این اضطراب و کاهش آن، به اعمال ذهنی یا رفتاری روی می‌­آورند که تکراری بوده و با مراسم خاصی پیاده می­‌شوند. به دلیل تکراری بودن این افکار و تصاویر و پیامدهای ناخواسته و اجباری پس از آن، عموما این مسئله اختلال زیادی در کارکرد و زندگی روزمره افراد مبتلا به وجود می‌­آورد.

اختلال BDD (Body Dysmorphic Disorder) یکی از مواردی است که شباهات زیادی با OCD دارد. با توجه به اهمیت تصویر بدنی و نارضایتی از بدن، تحقیقاتی بر روی استفاده از واقعیت مجازی (VR) برای درمان افرادی که مبتلا به اخلال BDD بودند انجام شد. در هسته این بیماری، فرد بیش از حد نقصی خیالی در ظاهر خود را تصور می­کند و باور دارد که به شکلی غیرعادی زشت، غیرجذاب و یا ناقص‌­الخلقه است. هر بخشی از بدن می­تواند منبع این اشتغال ذهنی آسیب­‌زا باشد، مثل تصور نامتقارن بودن بخش­‌هایی از بدن. چنین افرادی در صورت مواجه با چنین اشتغالات ذهنی آزاردهنده‌­ای، درست مانند مواردی که از OCD رنج می­برند سعی می­‌کنند با انجام دادن رفتارهای زمان‌بر و تکراری مانند چک کردن در آینه اضطراب خود را کاهش دهند.

اولین تلاش­ها برای استفاده از تکنولوژی برای درمان OCD در اواخر سال­های 1980 توسط بائر و همکاران (Baer, L., Minichiello, W. E., & Jenike, M. A. (1987).) در دهه 80 میلادی انجام شد. این گروه برنامه‌­ای کامپیوتری راطراحی کرد که به بیماران کمک می­‌کرد به درمان رفتاری خود پایبند مانده و از تشریفات و مراسم چک کردن خود بکاهند. این برنامه‌­ها نسخه­‌های توسعه یافته و متفاوت دیگری را در طول سال‌­ها در کنار خود تولید کردند. ابزارهای بر پایه فناوری کامپیوتری به عنوان روش­‌های کارآمد در درمان OCD خود را نشان داده‌­اند.

تحقیقات در رابطه با کاربردهای VR در درمان OCD در سال‌های اخیر ظاهر شده و بر سه جنبه OCD تمرکز داشته‌­اند: رفتارهای چک کردن (Checking Behaviors)، ترس از آلودگی و کندی مرتبط با شک و ایده­‌آل گرایی. پیش از این داده‌­های بسیاری در رابطه با القای واکنش‌­های OCD-مانند در شرایط آزمایشی وجود داشته که شامل تکالیفی مانند مرتب کردن فضایی بهم ریخته یا چک کردن روشن بودن گاز به شکل مکرر بودند. اکنون از چنین تکالیفی در محیط واقعیت مجازی نیز استفاده می­‌شود.

اولین بررسی در رابطه با OCD و VR به رفتارهای چک کردن پرداخت و در سال 2008 توسط کیم و همکاران انجام شد. هدف در آنجا مشخص کردن این بود که آیا افراد مبتلا به OCD در محیط مجازی نیز مانند محیط واقعی عمل می­کنند یا خیر. فرضیه این بود که افراد مبتلا به OCD بیشتر از گروه کنترل به چک کردن می­‌پردازند و اضطراب بیشتری را تحمل می­‌کنند.

اولین تکلیف آنها ورود به محیط VR و تمرین بود. شرکت کنندگان باید در محیط مجازی در آپارتمان وارد شده و برای رفتن به سر کار آماده شوند. در طول شبیه سازی، آنها راهنمایی‌هایی برنامه ریزی شده در محیط را مبنی بر روشن کردن لامپ­‌ها، باز کردن پنجره و در و روشن کردن گاز و… را دریافت می­‌کردند. تمامی محرک‌­ها در انتهای مرحله تمرینی، باز یا روشن رها می‌شدند. در طول این مرحله شرکت کنندگان مسیریابی در محیط مجازی را یاد می‌­گرفتند و همچنین ارتباطی با محرک مجازی برقرار می‌­کردند تا حسی از مسولیت در آنها ایجاد شود (برای مثال «با باز کردن شیر گاز و نبستن آن ممکن است اتفاق ناگواری رخ دهد!».) مرحله دوم شامل تکلیف حواس‌­پرت­‌کن برای دور کردن توجه فرد از اعمالی که پیش از آن انجام داده بود بود. از شرکت­ کنندگان خواسته شد تا بین اشیاء گوناگون غیر تهدید کننده‌­ای که بعد از انتخاب شدن توسط آنها ناپدید می­‌شدند انتخاب کنند. در سومین تکلیف که تکلیفی اساسی برای این برنامه بود نیز از شرکت­ کنندگان درخواست می‌­شد تا به شکل آزاد همه­ چیز را در آپارتمانی مجازی بیش از ترک آنجا چک کنند. تعداد اعمال گزارش شده برای تشریفات چک کردن و زمان گذرانده شده برای هرکدام از این چک کردن­های رفتاری در طول این مدت اندازه­‌گیری شد. وقتی با وضعیت کنترل مقایسه شد، نمونه­‌های بالینی زمان بسیار بیشتری را برای چک کردن صرف کردند. افراد مبتلا به OCD همچنین رفتار چک کردن بیشتری را نشان دادن اگرچه این تفاوت به تفاوت معنادار آماری نرسید. امتیاز اضطراب به شکل معناداری قبل از چک کردن در افراد متبلا به OCD بیشتر بود، و بعد از چک کردن در هردو گروه به شکل معناداری کاهش یافته بود. در افراد متبلا، سطح اضطراب بعد از چک کردن به شکلی معنادار و مثبت با شدت نشانه­‌‌های OCD، سطح اضطراب عمومی و زمان صرف چک کردن همبستگی داشت. با این تحقیق محققان نشان دادند که می­‌توان در محیط واقعیت مجازی برخی از مشاهداتی که در محیط فیزیکی واقعی وجود دارد را تکرار کنند. بیماران مبتلا به OCD در محیط مجازی نیز اضطراب بالایی را نشان داده و زمان زیادی برای چک کردن اشیا معمولی و اشیا تهدید کننده را صرف می‌­کردند که مرتبط به حس مسئولیت ­پذیری متورم آنها بود. علی رغم عدم امکان به وجود آمدن خطری واقعی برای شرکت­ کنندگان واکنش­ آنها به این محیط بسیار طبیعی بوده و این تحقیق بدین وسیله نشان داد که VR می­تواند به عنوان گزینه قابل اتکایی برای ایجاد اضطراب مورد استفاده قرار بگیرد.

چنین نتایج می­‌توانند پیامدهای مثبت زیادی داشته باشند. استفاده از محیط­‌های استاندارد شده واقعیت مجازی به دلیل امکان یکپارچه کردن بسیاری از شرایط می‌­تواند تحقیقات آزمایشگاهی را تسهیل ببخشد. امکانات بسیار زیاد محیط واقعیت مجازی برای محققان و درمان‌گران بسیار جذاب است و امکان اعمال بسیاری از پروتکل­‌های گوناگون در محیط­های استاندارد، با قابلیت کنترل پذیری بالایی را به کاربران ارائه می­‌دهد (Abramowitz, J., Brigidi, B., & Roche, K. (2001)، Bouchard, S., Côté, S., & Richard, D. S. (2007)، Whittal, M., Woody, S. R., McLean, P. D., Rachman, S. J., & Robichaud, M. (2010).

پس از تحقیقات اولیه کیم و همکاران بر روی افراد مبتلا به اختلال OCD، در سال 2010 آنها امکان استفاده بیشتر از محیط­‌های واقعیت مجازی برای ارزیابی رفتارهای چک کردن در بیماران OCD را مورد بررسی قرار دادند(Kim, K., Kim, C.-H., Cha, K. R., Park, J., Rosenthal, M. Z., Kim, J.-J., et al. (2010)). آنها مانند آزمایش قبلی از سه تکلیف استفاده کردند، اما تغییرات جزئی در پروسه کار نیز به وجود آوردند. برای مثال محیط دومی طراحی شد که شامل دفتری مجازی بود که پیش از رفتن به محیط خانه باید در آنجا می­‌‌ماندند، ارزیابی دقیق­‌تری از رفتارهای معمول چک کردن انجام شد که شامل فرکانس رفتارهای چک کردن، زمان نگاه کردن و یا خیره شدن به اشیاء در طول رفتارهای چک کردن، طول  و مسیر پیموده شده در طول غوطه­‌وری (Immersion) و زمان صرف شده برای رفتارهای چک کردن به برنامه قبلی اضافه شد. مرحله تمرینی شامل 10 دقیقه به ازای هر محیط بود، مرحله حواس‌پرتی 5 دقیقه بود و محدودیت زمانی برای فاز سوم وجود نداشت. اینبار افرادی که مبتلا به OCD بودند به شکلی معنادار با گروه کنترل تفاوت داشته و تقریبا سه برابر رفتارهای چک کردن را انجام داده، دو برابر زمان صرف خیره شدن به محرک مجازی صرف کرده و مسیرهای طولانی‌­تری را در محیط مجازی پیمودند. همبستگی میان شدت وضعیت OCD فرد و فرکانس و طول زمان رفتارهای چک کردن و همچنین زمان خیره شدن مشاهده شد.

برای پالودن دقیق­‌تر نتایج، کیم و همکاران در سال 2012 زیرگروه خاصی از بیماران مبتلا به OCD که به شکلی خاص اجباری مبنی بر چک کردن را نشان می­دادند مورد بررسی قرار دادند(.Kim, K., Roh, D., Kim, C. H., Cha, K. R., Rosenthal, M. Z., & Kim, S. I. (2012a) ) برای این‌کار آنها از آپارتمان مجازی و تکالیف و سنجه‌های آزمایش سال 2010 استفاده کردند. سه گروه شرکت کننده بوسیله روانپزشکان بر اساس مقیاس نمره­‌دهی به علائم مورد ارزیابی قرار گرفتند: الف) افرادی که OCD آنها غالبا متشکل از اجبارهای چک کردن بود (n=22)، ب) افرادی که از OCD رنج برده اما اجبار چک کردن را نداشتند (n=17)، ج)گروه کنترل سالم (n=33). روش­‌شناسی کار مشابه تحقیق پیشین بود، با این تفاوت که ارزیابی زمان چک کردن مورد پالایش قرار گرفته و ارزیابی از وضعیت اضطراب به وجود آمده توسط تکلیف حذف شده بود. در طول مرحله سوم، زمانی که صرف چک کردن مناطق شده بود از زمان کلی صرف شده در آپارتمان مجازی جدا شد. احساس حضور (Presence) و درصد اشیایی که حداقل یکبار توسط کاربر خاموش شدند (حدود 60%) در هر سه گروه مشابه بود. نتایج تایید کردند که بیماران OCD که به طور بخصوص اجبار چک کردن را نشان می‌­دادند در برخی واکنش‌­ها در دنیای مجازی تفاوت داشتند. در مقایسه با گروه OCD دیگر، آنها زمان بیشتری را صرف چک کردن کردند، پیش از ترک آپارتمان زمان کلی بیشتری را در آنجا صرف کردند و مسافت بیشتری را در آپارتمان صرف رفت و آمد کردند. رفتار چک کردن واقعی و زمان خیره شدن در گروه OCD چک کننده نسبت به دیگر گروه غیرچک کننده OCD و گروه کنترل بالاتر بود، اما به معناداری آماری نرسید. نبود تفاوت میان این دو متغیر ممکن است به دلیل واریانس گسترده امتیاز گروه OCD با اجبار چک کردن بوده باشد.

تکرار نتایج آزمایش گروه کیم در فرکانس رفتارهای چک کردن (در یکی از سه بررسی) و زمان خیره شدن در طول چک کردن (در یکی از دو بررسی) متناقض بود. همچنین تمامی شرکت ­کنندگان بخش مهمی از محرک­‌هایی که به شکل بالقوه تهدید کننده بودند را در هر دو بررسی که این سنجه را اندازه­‌گیری کرده بودند فراموش کردند. ممکن است دلیل این امر کمبود تهدید کنندگی برخی از این محرک­‌ها، توانایی برخی از آنها در برانگیختن تکانه بیش از دیگران بوده باشد. پایش رفتارهای چک کردن و افزایش تهدیدآمیز بودن آنها و حذف محرک‌­هایی که حتی توسط گروه کنترل نیز فراموش می­‌شوند می­‌تواند اختصاصی­‌تر شدن تکلیف را بهبود بخشیده و تاثیر بیشتری بر رفتارهای چک کننده ایجاد کند. احساس مسئولیت یا پیامدهای ممکن نیز می­توانند توسط پیراستن محیط مجازی (برای مثال تغییر برخی محرک­‌ها در لیست، آتش را با کنتراست بیشتری نشان دادن، قرار دادن وسایل قابل اشتعال نزدیک به گاز) یا دستکاری روایتی که به شرکت کننده ارائه می‌­شود (برای مثال: «اگر اتفاقی برای آپارتمان بیافتد تو مسئول هستی») تشدید شود.

اگرچه بیماران اجباری(Compuslive)از لحاظ رفتاری بیشتر چک نکردند، اما برای مدت زمان طولانی­‎تری چک کردند که شاید به دلیل دقت بیش از حد آنها در چک کردن تشریفاتی آنها باشد. تفاوت­‎های کیفی در انجام چک کردن و دیگر رفتارهای تشریفاتی با OCD سازگار بود. به هر رو نتایج سری بررسی­ها توسط سون کیم، کوانگوگ کیم و همکارانشان نشان دادند که تحت شرایط آماده­‌سازی شده (Primed) افرادی که از OCD و چک کردن اجباری رنج می­برند واکنش متفاوتی نسبت به دیگر افراد نشان می­دهند (که با انتظارات در مورد این بخش از جمعیت بالینی سازگار است): اضطراب بیشتری را نشان می­دهند، زمان بیشتری را صرف چک کردن تکراری می­‌کنند و مسافت طولانی‌­تری را طی می­‌کنند.

محققان استفاده از محیط­های مجازی برای اجبارات(Compulsions) که با تقارن، نظم و ایده‌­آل گرایی مرتبط بوده را نیز مورد بررسی قرار داده‌­اند. برخی از افرادی که از OCD رنج می­برند رفتارهای اجباری تکراری و سخت­‌گیرانه‌­ای از خود نشان می‌­دهند تا چیزها را «با ترتیب درست» قرار بدهند(.Ecker, W., Kupfer, J., & Gönner, S. (2014) )  چنین افرادی زمان زیادی را صرف مرتب کردن، چیدن و دوباره قرار دادن اشیا تا زمانی که «آنطور که باید به نظر بیایند» منظم شوند می‌­کنند. این مسئله می­تواند دلیل کندی عمل در بسیاری از بیماران OCD نیز باشد.

روه و همکاران در سال 2010 تکلیفی سه بعدی را طراحی کردند که در آن اشیا به شکلی نامنظم بر روی میز قرار گرفته و شرکت­ کنندگان باید تا زمانی که احساس می­‌کردند تکلیف کامل انجام شده به مرتب کردن آنها بپردازند(Roh, D., Kim, K., & Kim, C.-H. (2010)). در بررسی اول 28 فرد بزرگسال که از OCD رنج نمی‌­بردند تکلیف را تکمیل کرده و عملکرد آنها با سنجه‌­های عمومی OCD و سنجه خاص تقارن همبسته شد. زمانی که شرکت­ کنندگان صرف مرتب کردن اشیا تا رسیدن به حس کامل شدن تکلیف صرف کردند و همچنین تعداد کلیک­‌های مورد نیاز به شکلی معنادار با امتیاز زیرمجموعه منظم کردن در Obsessive Compulsive Inventory همبستگی داشت.

در تحقیقی دیگر در سال 2012 کیم و همکاران نسخه تعدیل شده­ای از تکلیف را مورد آزمون قرار دادند(Kim, K., Roh, D., Kim, S. I., & Kim, C. H. (2012b)). در این آزمون آنها بر اضطراب تمرکز کردن. شرکت­ کنندگانی که از OCD رنج نمی­‌بردند باید سه تکلیف را که به شکل تصادفی پشت سر هم قرار می­‌گرفتند کامل کرده و آنها را در دو روز دیگر نیز تکرار کنند: الف) آزادی عمل کامل برای بازچینی اشیا، ب)با محدودیت زمانی 70 ثانیه، ج)با محدودیت 35 عمل. زمان گذرانده شده و تعداد کلیک‌­ها دائما به شرکت­ کنندگان در تمامی وضعیت­‌ها نشان داده شد. اضطراب پیش از شروع تکلیف، کمی پس از شروع تکلیف،  پیش از پایان هر تکلیف و در نهایت پس از اتمام تکلیف در مقیاس 0 تا 100 اندازه‌­گیری شد. تحلیل­‌ها حاوی سه نتیجه اصلی بود. اول اینکه تکلیف منظم کردن به شکل آزاد باعث ایجاد اضطراب نشد. این نتیجه از جمعیت غیربالینی انتظار می‌­رفت. با توجه به همبستگی­‌های یافت شده در بررسی پیشین،  تکلیف منظم کردن آزاد باید در افراد OCD که از جبر برای تقارن و بازچینی رنج می­برد باعث ایجاد اضطراب شود. امتیازات اضطراب هنگام شروع شدن تکلیف با زمان محدود به شکل معناداری با پرسش‌نامه در مورد تقارن، بازچینی و منظم کردن همبستگی داشت. دوم اینکه مجبور بودن به بازچینی اشیا در مدت زمانی محدود باعث القای اضطراب می­‌شد. این نتیجه مورد انتظار و جالب توجه بود. این مورد نشان می­‌دهد که ابزار قابلیت تعدیل شدن برای القای اضطراب را حتی در موارد کنترل نیز دارد. سومین یافته این بود که اضطراب تنها در اولین روز آزمون القا شد. هیچکدام از تکالیف با تکرار در طول زمان تاثیری بر اضطراب نداشتند. کیم و همکاران از این یافته این برداشت را کردند که خوگیری ممکن است در محیط مجازی نیز رخ بدهد. بررسی­‌های بیشتر در جمعیت بالینی نیاز است تا این فرضیه به اثبات برسد(Kim, K., Roh, D., Kim, S. I., & Kim, C. H. (2012b)). هردو بررسی­‌های انجام شده توسط این گروه امید بخش بوده و می­توانند راه‌گشای استفاده از واقعیت مجازی برای ارزیابی و درمان اجباراتی که شامل ادراک «حالت دقیقا-درست» (Just Right Perceptions) که 20% از مبتلایان OCD را تشکیل می­‌دهند باشند.

گروه دیگری از محققان ایتالیا نیز از فناوری واقعیت مجازی برای سنجش ابعاد بالینی OCD استفاده کردند(La Paglia, F., Cascia, L., Rizzo, R., Cangialosi, F., Sanna, M., Riva, G., & La Barbera, D. (2014)، . تمرکز آنها بر روی اثبات آزمون سایکومتریک جدیدی بود که به معلولیت‌­های نروفیزیولوژیک حساس باشد. مزیت اصلی VR نسبت به ابزارهای معمول ارزیابی نروفیزیولوژیک اعتبار بوم­‌شناختی بالقوه به شدت بالاتر است. به دلیل اینکه سناریوهای مجازی وضعیت استاندارد شده­ای از زندگی را بازنمایی می­‌کنند، امید است که عملکرد افراد در آزمون­های VR به شکلی معنادار و چشمگیر با مشکلاتی که به شکل روزمره بیماران با آنها رو به رو می­شوند مرتبط باشد.

اخیرا تعداد زیادی از بررسی‌­ها عملکرد ضعیف بیماران مبتلا به OCD را در تکالیف کلاسیک آزمون­های نوروفیزیولوژیک را نشان داده­‌اند. بسیاری از علائم OCD ممکن است با عملکرد ضعیف­تر و کندتر در تست­‌های نوروفیزیولوژیک مرتبط باشند، علائمی از قبیل احساس «دقیقا درست»، ایده‌­آل­‌گرایی، شک آسیب­‌زا، عدم اطمینان به خاطرات فرد، اشتغال ذهنی به تقارن یا نگرانی‌ها در مورد سرایت.

در این زمینه تحقیق لاپاگلیا و همکاران جالب توجه است(La Paglia, F., Cascia, L., Rizzo, R., Cangialosi, F., Sanna, M., Riva, G., & La Barbera, D. (2014)). در این بررسی آنها 30 نفر مبتلا به OCD و 30 نفر سالم را در گروه کنترل قرار دادند. نسخه واقعیت مجازی از Multiple Errand Test طراحی شد تا کارکردهای اجرایی و قابلیت کاربر برای طرحریزی مسیری در حل مشکلات روزمره را ارزیابی کند. بعد از جلسات تمرینی از کاربران خواسته می­شد تا به سوپرمارکتی وارد شده و چیزهایی از قبیل میوه و غذایی را خریداری کنند. شرکت ­کنندگان آزاد بودند برای کامل کردن تکالیف به هر ترتیبی که خواسته وارد عمل شده و تنها از چند قانون پیروی کنند. این قانون ها شامل موارد زیر بود: هرگز دوبار به یک راهرو وارد نشوید، بدون قصد خرید وارد راهرویی نشوید، بیش از یک نسخه از هر دسته بندی خرید نکنید و با آزمون‌گر صحبت نکنید. یک انباره از آزمون­‌های نوروفیزیولوژیک پیش از آزمون انجام شد. سه یافته قابل توجه از این بررسی به دست آمد. اول اینکه امتیازات آزمون نوروفیزیولوژیک افرادی که از OCD رنج می‌­بردند در بازه نرمال قرار داشت، گرچه به شکلی معنادار از شرکت کنندگان گروه کنترل بدتر بود. دوم اینکه در مقایسه با گروه کنترل، شرکت­ کنندگان مبتلا به OCD سطوح پایینتری از توجه تقسیم شده، خطاهای بیشتر، استراتژی‌­های ناکار آمدتر و خود تصحیحی بیشتری  را نشان داده و در کل زمان بیشتری را برای تکمیل تکلیف صرف کردند. سومین یافته حاکی از این بود که خرده‌ ­مقیاس­‌های تکلیف مجازی به شکلی معنادار و عکس با سنجه‌­های نوروفیزیولوژیک مانند کارکرد لوب پیشانی، کارکردهای اجرایی، حافظه کوتاه مدت و حافظه فضایی همبستگی داشت. همبستگی­‌های معناداری نیز با توجه انتخابی مشاهده شد. تمام این‌ها در کنار هم نشان دادند که می­توان از VR برای ارزیابی برنامه‌­ریزی، حل مسئله، توجه تقسیم شده و انعطاف­‌پذیری ذهنی در افراد متبلا به OCD استفاده کرد. این یافته­‌ها یافته­‌های روه و همکاران مبنی بر زمان مصرفی بیشتر افراد OCD را تایید کردند. داشتن قوانین بیشتر به اطلاعات بیشتر دریافتی انجامید.

بسیاری از محققان به کارایی مناسب بازی­‌های شناختی برای درمان اختلالات تاکید داشته و  مقرون به صرفه بودن بازی­‌ها را نقطه قوت مناسبی در برابر درمان با استفاده از واقعیت مجازی می­‌دانند. در مقایسه ابزارهای مداخله درمانی گوناگون، باید نسبت هزینه به تاثیرگذاری روش و ابزار مداخله را به دقت مورد بررسی قرار داد. بازی­‌های شناختی توانایی محدودی در ارائه اطلاعات حسی به کاربر داشته و به دلیل ناتوانی در غوطه‌­ور کردن کاربر، در برابر روش‌­های در محل (In-vivo)، اعتبار بوم شناختی پایین­‌تری را دارا هستند. اعتبار اکولوژیک به معنای نزدیکی شرایط مورد بررسی به دنیای واقعی است و تا کنون پایین بودن این اعتبار یکی از نکته ضعف­‌های اکثر ارزیابی­‌ها و مداخلات روانشناسی بوده است. رابط کاربری بازی­‌های شناختی در مقایسه با واقعیت مجازی محدودتر، دو بعدی و با قابلیت تعامل پایین­‌تری است که به لمس با انگشتان ختم می‌­گردد. در مقابل محیط واقعیت مجازی با امکان طراحی سناریو­های زندگی واقعی می‌­تواند با اعتبار بوم­‌شناختی بالاتری با تاثیرگذاری بیشتری در درمان اختلالات روان‌شناختی نقش خود را ایفا کند. در محیط واقعیت مجازی امکان ارائه اطلاعات بصری با کیفیت بالاتر با میدان دید وسیع‌­تر، صوتی، هاپتیک و بویایی به شکلی غوطه‌­ورکننده ممکن است.

اضطراب، توجه، انعطاف­ پذیری و رفتارهای خاص در طول غوطه‌­وری متغیرهای مهمی در ارزیابی شدت OCD در VR هستند. یکی از نکات مهم تحقیقات در این زمینه این بود که VR فرصتی منحصر به فرد برای ضبط و تحلیل رفتار افراد با OCD را ارائه می‌­دهد. به دلیل اینکه نرم­‌افزار VR تمام اعمال اجرایی کاربر را ردیابی و ثبت می­‌کند، درمانگران می­‌توانند به اطلاعات بسیار گسترده­‌ای از رفتار درمان‌جو، الگوهای رفتاری، جهت پیگیری شده برای جستجو در محیط، نزدیک شدن به هر محرک، زمان صرف شده و تردید در لمس کردن اشیا و نوع اشیا مورد اجتناب دسترسی داشته باشند.

با توجه به شایع بودن ترس از نجاست و همپوشانی مسائل مذهبی با ترس­‌های افراد OCD و دامن زده شدن به اجتناب آنها، ما به عنوان طرحی پیشنهادی قصد بررسی تاثیرات محیط واقعیت مجازی در در مواجهه و درمان افراد با ترس از سرایت بیماری‌­ها را داریم. به عنوان محیط پیشنهادی، سرویس بهداشتی عمومی با چند سطح از کثیف یا تمیز بودن طراحی می‌­شود. متغیر تمیز بودن محیط توسط درمانگر در تمام لحظات قابل تغییر است. با طراحی تکالیفی از قبیل وارد شدن به توالت­‌ها، باز و بسته کردن شیرهای آب و حتی تمیز کردن توالت می­‌توان فرد مبتلا را کم­‌کم با محیطی که ترسی غیرمعمول از آنرا تجربه می­‌کند مواجه کرد. متغیرهای پیشنهادی برای اندازه‌­گیری سطح استرس Heart Rate Variability، Skin Electroconductivity و آلفا آمیلاز بزاقی است که به شکل پیش-پس تیماری اندازه‌­گیری می­‌گردند. از پرسشنامه‌­ها نیز برای اندازه‌­گیری سطح استرس و سطح اجتناب به شکل پیش و پس تمرینی استفاده می­‌شود تا شرکت­ کنندگان گزارشی شخصی نیز از سطوح استرس و اجتناب خود داده باشند. سپس با مقایسه گروه تحت تیمار واقعیت مجازی با گروه کنترل، می‌­توان تاثیر این روش جدید بر مداخلات برای درمان OCD را به شکل آماری بررسی کرد.

منابع

Baer, L., Minichiello, W. E., & Jenike, M. A. (1987). Use of a portable-computer program in
behavioral treatment of obsessive-compulsive disorder. American Journal of Psychiatry,
144
(8), 1101.

Baer, L., Minichiello, W. E., Jenike, M. A., & Holland, A. (1988). Use of a portable computer
program to assist behavioral treatment in a case of obsessive compulsive disorder. Journal of
Behavioral Therapy and Experimental Psychiatry, 19
, 237–240

Kim, K., Kim, C.-H., Kim, S.-Y., Roh, D., & Kim, S. I. (2009). Virtual reality for obsessivecompulsive disorder: Past and the future. Psychiatry Invest, 6, 115–121.

Lack, C. W., & Storch, E. A. (2008). The use of computer in the assessment and treatment of
obsessive-compulsive disorder. Computers in Human Behavior, 24, 917–929.

Kim, K., Kim, C.-H., Cha, K. R., Park, J., Rosenthal, M. Z., Kim, J.-J., et al. (2010). Development
of a computer-based behavioral assessment of checking behavior in obsessive-compulsive disorder. Comprehensive Psychiatry, 51, 86–93.

Kim, K., Roh, D., Kim, C. H., Cha, K. R., Rosenthal, M. Z., & Kim, S. I. (2012a). Comparison of
checking behavior in adults with or without checking symptoms of obsessive-compulsive disorder using a novel computer-based measure. Computer Methods and Programs in Medicine,
108
, 434–441.

Roh, D., Kim, K., & Kim, C.-H. (2010). Development of a computer based symmetry and arrangement symptoms measures in obsessive-compulsive disorder. Annual Review of CyberTherapy and Telemedecine, 8, 43–45.

La Paglia, F., Cascia, L., Rizzo, R., Cangialosi, F., Sanna, M., Riva, G., & La Barbera, D. (2014).
Cognitive assessment of OCD patients: NeuroVR vs neuropsychological test. In B. K.
Wiederhold & G. Riva (Eds.), Annual review of cyberThrapy and telemedecine (pp. 40–44).
IOS Press.

Raspelli, S., Carelli, L., Morganti, F., Poletti, B., Corra, B., Silani, V., et al. (2010). Implementation
of the multiple errands test in a NeuroVR-supermarket. Studies in Health Technology and
Informatics, 154
, 115–119.

[/vc_column_text][/vc_column][vc_column width=”1/6″][/vc_column][/vc_row]